وبلاگ شخصی محمد صدارت

اینجا صفحه ای است که یک طلبه نسل سومی دست نوشته های الکترونیکی و تراوشات ذهنی اش را در آن مطرح می کند

وبلاگ شخصی محمد صدارت

اینجا صفحه ای است که یک طلبه نسل سومی دست نوشته های الکترونیکی و تراوشات ذهنی اش را در آن مطرح می کند

اللهم عجل لولیک الفرج
وبلاگ شخصی محمد صدارت

کانال بنده در تلگرام:
telegram.me/sedarat_mohammad
آیدی بنده در تلگرام و اینستاگرام و توییتر گوگل پلاس:
@mohammadsedarat

طبقه بندی موضوعی

تظاهرات میدان آزادی

امروز روز تغییر نام این میدون از شهیاد به آزادی هست
16 شهریور سال 57 مردم با جمعیتی میلیونی به دعوت روحانیت مبارز تهران به خیابون ریختن و در پایان این تظاهرات در میدان شهیاد جمع شده و آن را میدان آزادی نانیدند
این تظاهرات چندتا نکته داشت:
1- شهید محلاتی در این ارتباط می‌گوید:"بعد از راهپیمایی‌ عید فطر به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ این‌ کار باید با نظم‌ و ترتیبی‌ ادامه‌ یابد، جلسه‌ای‌ گرفتیم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ روز پنج‌شنبه‌ (16 شهریور) راهپیمایی‌ کنیم‌."

2- آیت‌الله بهشتی‌ نیز در جامعه‌ روحانیت ‌استدلال‌ کرد که‌"بعد از راهپیمایی‌ عید فطر حالا که‌ مردم‌ آمدند نباید در این‌ حرکت ‌مردمی‌ فترت‌ ایجاد شود"‌ لذا از مردم‌ برای راهپیمایی‌ دعوت‌ شد.

3- با وجود برخی اختلافات برای اعلام عزای عمومی یا برپایی راهپیمایی با فرارسیدن‌ سحرگاه‌ روز 16 شهریور سیل‌ جمعیت‌ از گوشه‌ گوشه‌ی‌ تهران‌ جاری‌ شد.

4- به‌ گزارش‌ کیهان‌، تهران‌ یک‌پارچه‌ تعطیل‌ و تظاهرات‌ بود.

5-راهپیمایان‌ برای‌ سربازان‌ دست‌ تکان‌ می‌دادند و گل‌ پرتاب‌ می‌کردند. ناظران‌ تعداد راهپیمایان را تا یک‌ میلیون‌ نفر تخمین‌ زدند. طول‌ صف‌های‌ راهپیمایان‌ به‌ چند کیلومتر می‌رسید.

6- در این‌ راهپیمایی‌ زنان‌ با چادر سیاه‌ جلو جمعیت‌ در حرکت‌ بودند و موتورسواران‌ با فاصله‌ 100 و 200 متری‌ جلوتر از همه ‌حرکت‌ می‌کردند تا هم‌ راه‌ را باز کنند و هم‌ به‌ راهپیمایان‌ آب‌ و غذا برساندند.

7- روزنامه‌ اطلاعات‌ نیز گزارش‌ داد: جمعیت‌ راهپیمایی‌ در پایان‌ به‌ صدها هزار نفر رسید. مردم‌ بر سر راهپیمایان‌ گلاب‌ می‌ریختند. ابتدا مأموران‌ کوشش‌ کردند جلو راهپیمایی‌ را بگیرند.، اما بعد راه‌ را باز کردند و به‌ دنبال‌ جمعیت‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی‌ جمعیت ‌حرکت‌ می‌کردند.

8- در زیر پل‌ سیدخندان‌ یک‌ شعار کمونیستی‌ بر روی‌ پارچه‌ علم‌ شد که‌ بلافاصله‌ مردم‌ آن‌ را پایین‌ کشیدند. کامیون‌های‌ میوه‌ که‌ هر لحظه‌ خالی‌ و پر می‌شدند جمعیت‌ را همراهی‌ می‌کردند.

9- هنگام‌ ظهر آیت‌الله بهشتی‌ در خیابان ‌انقلاب‌ نزدیک‌ پیچ ‌شمیران‌ به‌ نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف‌ حدود چهارراه‌ قصر است‌.

 10 - جمعیتی که از سحرگاه به خیابان آمده بود عصر به‌ میدان‌ آزادی‌ رسید.‌

11- به‌ روایت‌ آقای‌ ناطق‌ نوری‌، نزدیک‌ به‌ غروب‌ بود که‌ جمعیت‌ به‌ میدان‌ آزادی‌ رسید. کامیون‌های‌ ارتشی‌ داخل‌ میدان ‌آزادی‌ استقرار یافته‌ بودند، مردم‌ به ویژه خانم‌ها با شعارهای‌ خود سربازان‌ و درجه‌داران‌ را منقلب‌ کردند و آن‌ها را به‌ گریه‌ انداخته‌ بودند.
 
12- آیت‌الله بهشتی‌ تصمیم‌ گرفت‌ برای‌ جمعیت‌ سخنرانی‌ کند. از او دعوت‌ کردند روی‌ یک‌ اتومبیل‌ پارک‌شده‌ برود، وی‌ این‌ اقدام‌ را بدون‌ اجازه‌ صاحبش‌ غاصبانه‌ شمرد و امتناع‌ کرد. بشکه‌ای‌ پیدا کردند و ایشان‌ روی‌ آن‌ ایستاد و سخنرانی‌ کرد.

13- آقای‌ ناطق‌ نوری‌ هم‌چون‌ تحت‌ تعقیب‌ بود، با لباس‌ شخصی‌ و عینک‌ دودی‌ قطعنامه‌ را قرائت‌ کرد.

14-بنا بر گزارش‌ ساواک‌،"‌تظاهرات‌ این‌ روز از منطقه‌ قیطریه‌، ونک‌، پهلوی‌ (ولی‌عصر) ژاله‌ و مناطق‌ جنوب‌ شهر شروع‌ شد و جمعیت‌ها در شاهرضا (انقلاب‌) و آیزنهاور(آزادی‌) به‌ هم‌ پیوستند و ساعت‌ 30 : 18 به‌ میدان‌ شهیاد (آزادی‌) رسیدند."‌

15- طبق‌ این‌ گزارش‌ مردم‌ تابلوهای‌ خیابان‌ شاهرضا را محو و روی‌ آن‌ نوشتند"‌خیابان ‌خمینی‌"‌. هم‌چنین‌ مردم‌ در مقابل‌ دانشگاه‌ صنعتی‌ شریف‌ شعار می‌دادند"‌دانشگاه‌ خمینی‌"‌


.
.





  • محمد صدارت

یکی از تلخی هایی که اکثر ما آن را تجربه کرده ایم افسردگی و سرافکندگی در اثر فشارها و سختی های زندگی و واکنشهای نامناسب خودمان است

وقتی به مشکلی بر میخوریم و تمام اعصاب و روان ما بهم میریزد ناخواسته واکنشهایی نشان می دهیم و بعد میبینیم آنچه که ما تصور می کردیم نشد و ای کاش این واکنش ها را نداشتیم

دلیل این افسردگی چیست؟

شاید دیده باشید افرادی اطراف ما به دنبال قرص و سیگار و روان گردان و رابطه نامشروع و .... هستند فقط برای این که اعصابشان آرام شود و از افسردگی خارج شوند، اینها کافر نیستند، قصد دشمنی با خدا هم ندارند و بدتر این است که بعضی برای انجام فریضه نهی از منکر با این افراد تند و چکشی برخورد می کنند گویا که بدترین افراد و به قولی انگل جامعه همین فرد است

تا بحال برخورد نداشتید؟

انسان در همچین لحظه ای دوست دارد گلوی آن نهی از منکر کننده را با دو دست بفشارد و صدای او را برای همیشه قطع کند

می دانید دلیلش چیست؟ امیرالمومنین علی بن ابیطالب (درود و رحمت خدا بر ایشان باد) هم همچین برخوردی نداشتند تا جاییکه ایشان را به درب منزلی بردند و گفتند در این منزل فلان گناه کبیره رخ می دهد و جامعه را به فساد می کشد، امیرالمومنین نیز به داخل رفته و بیرون آمدند گفتند من چیزی ندیدم!
بله

فقط زن و مردی که داخل منزل بودند فهمیدند که حضرت با چشم بسته وارد و خارج شد و به دلیل همین رفتار حضرت از گناه خودشان توبه کردند

اگر ما بودیم چه میکردیم؟

با لگد در را باز می کردیم؟

با داد و بیداد رسوای عالم میکردیمشان؟

با برخورد تند و چکشی تنبیهشان میکردیم تا سمت گناه نروند؟

این رفتارها ناشی از این است که دلیل کار اشتباه آنان را نمی دانیم

دلیل همه این مشکلات نداشتن صبر در برابر سختی هاست، وقتی صبر نداریم زود مستاصل می شویم، وقتی صبر نداریم زود از کوره در میرویم، وقتی صبر نداریم واکنشها بدون فکر می شود، وقتی صبر نداریم برخوردها تند می شود و وقتی صبر نداریم به هرچیزی و هر حرفی ممکن است پناه ببریم

اینجاست که به روایت حضرت علی (درود و رحمت خدا بر ایشان باد) میرسیم که جایگاه صبر نسبت به ایمان را به جایگاه سر نسبت به بدن تشبیه می کنند و می فرمایند:

علیکم بالصَّبرِ، فاِنَّ الصَّبرَ مِن الایمانِ کَالرّأسِ مِنَ الجَسَدِ، و لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رأسَ مَعَهُ و لا فی ایمانٍ لا صبرَ معهُ.

بر شما باد به شکیبایی، پس جایگاه صبر به ایمان، همچون جایگاه سر نسبت به بدن است و همان گونه که بدن، بدون سر ارزشی ندارد، ایمان نیز بدون شکیبایی، ارزشی نخواهد داشت.

یعنی اگر صبر نداشته باشی پناه به بیگانه بردن که هیچ، معتاد شدن که هیچ، بی دین شدن هم در انتظار انسان خواهد بود چون از ایمان فقط اسمی پوچ و بی ارزش و بدون کارکرد خواهد داشت و خودش نیز از آن فاصله خواهد گرفت.

ما صبر نداریم چون چشممان فقط  تا نوک بینی را می بیند، چون نگاه جامعی به دنیایی که در آن هستیم نداریم، جناب جبرییل، از نوح نبیّ الله(درود و رحمت خدا بر ایشان باد) که به روایت مرحوم صدوق(رحمت خدا بر ایشان) دو هزار و پانصد سال عُمر کرد و البته تمام این دوران را از همه مردم رنج کشید پرسید: ای دراز عمرترین پیغمبران! دنیا را چگونه یافتی؟ گفت: «آن را خانه ای یافتم که دو در داشته باشد؛ از یک در آمدم و از در دیگر بیرون رفتم»

مطمئن باشید اگر نگاه جامعی به این دنیای گذرا داشته باشیم واکنش ها و تصمیم ها با طمانینه خواهد بود.

وقتی انسانی حواسش به خدا و مقدرات خدا جمع است زود از کوره در نمی رود و میداند در پس همه این گرفتاریها حکمتی وجود دارد که بعد از برملا شدن آن احساس نشاطش به همه این سختی ها می ارزد، از طرفی هم اگر خدا را دوست داشته باشیم و به او عشق بورزیم دیگر با این نگاه، مشکلات و آزمایشها ما را به راه غیر نخواهد کشید.

باید نگاهمان را عوض کنیم و نگاه ما به مشکلات برگرفته از روایت امام صادق(درود و رحمت خدا بر ایشان باد) باشد که می فرمایند:

ما مِن قَبضٍ وَ لا بَسْطٍ إلاّ وَ لِلّه فیه مَشیئَةٌ وَ قَضاءٌ و اِبتلاءٌ.

هیچ تنگی و گشایشی نیست، مگر اینکه در آن مشیّت و قضای الهی و آزمایشی از سوی خداوند است.

  • محمد صدارت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

یک جوان نسل سومی هستم که توفیق طلبگی و شاگردی آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمت خدا بر ایشان) نصیبم شد و بعداز هزاران مشغله و مشکلات قسمت شد در خبرگزاری رسا مشغول به کار بشم و الان هم مدیر استان تهران خبرگزاری رسا هستم.
این ورود دوم من به عرصه وبلاگ نویسی است، با اینکه از نوجوانی با فضای مجازی و مسنجر آشنا بودم از سال 1385 وارد فضای وبلاگ نویسی شدم و با تاسیس دو سه وبلاگ در پارسی بلاگ و بلاگفا در طول دو سال نگاهی به اطرافم انداختم دیدم دوستانم اهل فضای مجازی و وبلاگ نویس هستند و پام به تشکلها و همایشها و برنامه های وبلاگ نویسان باز شده آنقدر غرق در این فضا بودم که کارم به تدریس وبلاگ نویسی در بسیج هم کشید(البته امیدوارم افراد صفرکیلومتر و ناآشنای با فضای مجازی که شروع آشنایی آنها با روش تاسیس یک وبلاگ با من بود الان غرق در جنبه های منفی این فضا نشده و فحش نثار بنده و عوامل برنامه ریز کلاسها نکنند)

بگذریم
خلاصه کلام از اونجا که دست به قلم شدن را دوست دارم و خیلی وقت است نوشتنم نمیاد الان بعد از حدود2سال دوری از این فضا باز احساس نیاز به داشتن جایی برای نوشتن چیزهایی که از ذهنم میگذره کردم و گذرم به این سایت افتاد.

امیدوارم این وبلاگ که در ایام ولادت حضرت سلطان علی بن موسی الرضا(درود و رحمت خدا بر ایشان) راه اندازی کردم حاوی مطالب مفیدی باشه که خوانندگان در صورت نیفتادن به عسر و حرج حداقل یه دعای دوکلمه ای بعد از خوندن مطالب در حق این حقیر بکنن.

اخلاقم این بوده که بعضا پستهایی میذارم پرسشی که نیاز به جواب و بحث دارن پس از کسانی که گذرشان به این درگاه میفته خواهشمندم بنده رو از عنایات و نظرات خودشان محروم نفرمایند. 
  • محمد صدارت